آبله مرغون
نوزدهم آذر ماه روز پنج شنبه بود . به خاطر همین زودتر از همیشه اومدم دنبالت مهد کودک ، ساعت دوازده نشده بود که جلوی مهد بودم . خیلی سرحال از پله ها اومدی پایین کفشاتو پوشیدی ، با خاله محبوبه خداحافظی کردی و اومدیم خونه . عصری گفتی که دلدرد داری و یه کوچولو هم تب کردی . بعد شام وقتی رفتیم بخوابیم دیدم چند تا دونه قرمز رو گردنت و کنار گوشت و زیر چونت زده بود . تقریبا مطمئن شدم که آبله مرغون گرفتی . بهت استامینوفن دادم و حواسم بود که تا صبح تبت بالا نره . صبح بعد از خوردن صبحانه رفتیم دکتر روی شکمت و کمرت هم دونه زده بود . دکتر بعد معاینه تایید کرد که آبله مرغون گرفتی و باید یک هفته مهد نری و تو خونه استراحت کنی . شنبه صبح زنگ زدم شعبه و این هفته رو کامل مرخصی گرفتم تا پیشت بمونم . خداروشکر پنج شنبه و شنبه هم تعطیله و میتونی ده روز کامل استراحت کنی . الهی بگردم مادر . مریضی سختی بود تبت خیلی بالا بود و تمام تنت دونه های تاولی زده بود . حتی گلوت هم دونه زده بود . تقریبا سه روز کامل به جز آب و دارو هیچی نخوردی و حتی همون رو هم بالا میاوردی .مثل همیشه پسر مقاومی بودی وقتی میدیدی من نگرانتم و دونه های تنت رو همش چک میکنم بهم گفتی نگران نباش مامان بهشون فکر نکنی اذیتت نمیکنن . من اصلا بهشون فکر نمیکنم ، دارم کارتون نگاه میکنم
توی این هفته چهار کیلو وزن کم کردی ولی خداروشکر که این دوران هم گذشت و کم کم داری سلامت و خوب میشی .
خدایا خودت مواظب پسرم باش .