، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

مهراد

نیمه شعبان

 نیمه شعبان امسال با تولد خاله ژیلا توی یک روز بود ، عصری با زن دایی افسانه و آجی مهسا رفتیم خونه مامانینا برای تولد خاله ژیلا و  البته خوردن کیک  وقتی برگشتیم خونه تقریبا هوا تاریک شده بود و داشتن نورافشانی میکردن . جلوی مجتمع خودمون هم نورافشانی بود ما هم آماده شدیم و با یه جعبه شیرینی که قرار بود شما پخش کنی رفتیم بیرون . از همون حیاط شروع کردی به پخش کردن شیرینی اول به بچه ها تعارف میکردی به جای اینکه بگی بفرمایید شیرینی به هر کسی که میرسیدی  با حالت سوالی میپرسیدی شیرینی میخوری ؟ بعد تعارف میکردی ! جلو در مجتمع یه مادر و دختر خانم از ماشین پیاده شدن به مادره گفتی شیرینی میخوری ؟ اونم با خوشرویی تمام گفت بله پسرم چر...
2 خرداد 1395

جدول ستاره های مهراد

ستاره هایی که خاله زهرا و خاله اعظم روی لپت به نشونه خوب بودنت میزدن رو میخواستیم نگه داریم ولی کجا ؟ چطوری ؟ اخه برچسب بودن .  قرار بر این شد تا یه جدول بکشیم وستاره های رنگی رنگی که روی لپت جایزه میگرفتی رو روش بچسبونیم تا هر وقت تعداد ستاره هات به بیست تا رسید بریم جایزه بگیریم برات هر چی که شما خودت دوست داری  وقتی ستاره میگرفتی قیافت شاد و خندون بود بخصوص وقتی از خاله زهرا مربی پیش دبستانیت ستاره میگرفتی خیلی برات با ارزش بود . تا برسیم خونه ستاره رو لپت بود و وقتی میومدی خونه میچسبوندیم تو جدول ستاره هات ،   دوران خوبی بود . خوش گذشت . آفرین پسرم که بیست تا ستاره رنگی از خاله های مهد گرفتی  ...
21 ارديبهشت 1395

مامان چادرت رو سر کن

دیروز خاله لیلا نذر شله زرد داشت . هرسال بیست و هشتم صفر خاله نذری میده و معمولا ما هم میریم خونه خالینا . امسال به خاطر مریضی شما نرفتیم و خونه موندیم به خاطر همین خاله لیلا زحمت کشید و نذری مارو آورد خونمون . صبح ساعت ۹بود که خاله زنگ در خونه رو زد . شما خیلی سریع گفتی مامان زنگ میزنن گفتم عزیزم برو درو باز کن . شما خیلی جدی و مثل یه مرد بلند شدی رفتی سمت در ورودی ولی درو باز نکردی . خاله مجدد در خونه رو زد . وقتی بهت گفتم مامان جان درو باز کن یه نگاهی به من کردی و گفتی چادرتو سر کن    هم تعجب کرده بودم هم خوشحال بودم . خدایا ببین پسرم چقدر بزرگ شده   ای خدا چه مرررررردی دارم مننننن  ...
20 آذر 1394

آبله مرغون

 نوزدهم آذر ماه روز پنج شنبه بود . به خاطر همین زودتر از همیشه اومدم دنبالت مهد کودک ، ساعت دوازده نشده بود که جلوی مهد بودم . خیلی سرحال از پله ها اومدی پایین کفشاتو پوشیدی ، با خاله محبوبه خداحافظی کردی و اومدیم خونه . عصری گفتی که دلدرد داری و یه کوچولو هم تب کردی .   بعد شام وقتی رفتیم بخوابیم دیدم چند تا دونه قرمز رو گردنت و کنار گوشت و زیر چونت زده بود . تقریبا مطمئن شدم که آبله مرغون گرفتی . بهت استامینوفن دادم و حواسم بود که تا صبح تبت بالا نره . صبح بعد از خوردن صبحانه رفتیم دکتر روی شکمت و کمرت هم دونه زده بود . دکتر بعد معاینه تایید کرد که آبله مرغون گرفتی و باید یک هفته مهد نری و تو خونه استراحت کنی . شنبه صبح زنگ ...
19 آذر 1394

دومین دندون شیری مهرادم افتاد

امروز پنج شنبه بود . مهد روزهای پنج شنبه فقط تا ظهر هست . توی شعبه بودم و مدام ساعتم رو نگاه میکردم و حواسم به این بود که زودتر کار مشتریهارو راه بندازم و بیام دنبالت مهد کودک که زن دایی افسانه بهم پیام دادم که امروز خونست و میاد دنبال شما مهد ، اگه بدونی چقدر خوشحال شدم و خیالم راحت شد ، آخه زن دایی ساعت دوازده میاد دنبالت و با هم میرید خونه زندایینا تا من بیام , وقتی کارم تموم شد و اومدم خونه زن دایینا دنبالت دوییدی ابااهنگش بزنیدومدی جلو در و جای خالی دندونت رو بهم نشون دادی . ای جااااااانم دومین دندون شیری مهراد مامان افتاد . دندون نیش پایین سمت چپ .  بابت افتادن دندونت خیلی خوشحال بودی ، احساس غرور و بزرگی داشتی .  پسرم ا...
30 مهر 1394

پیش دبستانی در مهد بهسا

مهر ماه امسال چون شیش سالت بود به پیش دبستانی رفتی . مهد بهسا دوره پیش دبستانی هم داشت بنابراین دوره پیش دبستانی رو هم توی مهد با خاله زهرا شروع کردی .روز چهارشنبه اول مهر رفتیم مهد ، درب ورودی مهد تزیین شده بود و با گل و شیرینی از شما پذیرایی میشد در واقع روز اول مهر روز جشن بود ، از ۱۸ مهر ماه رسما کلاسها شروع شد و لباس فرمتون رو پوشیدید . ژیله و شلوار سبز رنگ با بلوز نارنجی خوش رنگ . یه ترکیب رنگ شاد که خیلی به چهرت میومد ، برات کتونی سبز کم رنگ با کوله پشتی اسپرت سبز خوش رنگ گرفتم . کاپشنی که خاله لیلا برا تولدت آورده بود هم سبز خوش رنگ بود روی هم رفته لباسات فوق العاده مرتب و شیک بود . عزیزم امیدوارم آغاز سال تحصیلی آغاز موفقیتهای آتی ز...
18 مهر 1394

آقا مهراد بدون کمکی دوچرخه سواری میکنه

تابستون امسال بیشتر از سالهای قبل به دوچرخه سواری علاقه نشون دادی . اوایل تابستون هنوز با کمکی دوچرخه بازی میکردی . یه شب که دایی اکبر مهمون خونمون بود بهت گفت دایی دیگه بزرگ شدی باید کمکی های دوچرخت رو برداری و بدون کمکی دوچرخه بازی کنی . بهت گفت که اینجوری سرعت دوچرخت بیشتر میشه و کیفش هم بیشتره . قرار شد جمعه بیاد و بهت یاد بده که بدون کمکی دوچرخه سواری کنی . فردای اون روز خیلی اصرار کردی که کمکی هارو بردارم . اولش خیلی سختت بود و دوباره یکی از کمکی هارو برات بستم ولی روز بعد با کمکی تمرین تو پارکینگ دیگه بدون کمکی دوچرخه سواری کردی . وای  که ذوقی داشتی و نمیدونی من از خوشحالی تو چقدر خوشحال بودم  وقتی برگشتیم خونه اولین کاری که...
12 مرداد 1394

دیدی دندونت چه زود دراومد

امشب وقتی اومدم برات قصه بخونم و بعدش بخوابی متوجه شدم که یه مروارید سفید کوچولو از بین لثه ات داره دیده میشه . کمتر از ده روز زمان برد تا به جای دندون شیری که افتاده بود یه دندون سفید خوشگل دربیاد . تو این مدت خیلی بزرگتر و آقاتر شدی . دیگه خودت تنها میتونی از آسانسور استفاده کنی . تو این مدت زباله هارو شما میبری میزاری بیرون . اگه بدونی چقدر بابت این کمکت خوشحالم . آخه این کمک بزرگیه برا من . عزیزم نیش زدن اولین دندون اصلیت مباررررررک  ...
7 مرداد 1394

اولین دندون شیریه آقا مهراد افتاد

امروز دوشنبه ۹۴/۰۴/۲۹ در سن پنج سال و شیش ماه و دو روزگی اولین دندون شیری پسر خوشگلم . دندون نیش پایین سمت راست . افتاد    امروز عصر وقتی اومدم دنبالت مهد کودک . خاله محبوبه مربی شما تو دفتر مهد پیش خاله اعظم بود بعد از سلام و خسته نباشید که با هم داشتیم بهم گفت که امروز دندونت که یک هفته بود لق بود افتاده .گفت که شما دندونت رو به همه نشون دادی حتی اومدی پایین تو دفتر و به خانم آذر مدیر مهد و خاله اعظم و بقیه خاله ها دندونت رو نشون دادی . من از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم . آخه دندونت لق شده بود و موقع غذا خوردن اذیتت میکرد .  وقتی از پله های مهد داشتی میومدی پایین از همون پاگرد داد زدی که مامان دندونم افتاد بعد اومدی و ...
29 تير 1394

اولین دندون مهرادم لق شده

ا مروز  دوشنبه  22 تیرماه سال 94 وقتی از مهد اومدیم خونه متوجه شدم که دندون نیش پایین سمت راست  لق شده ... بهم گفتی مامان  دیگه دندونام شیری شده ... الهی قربونت برم که همیشه شیرین صحبت میکنی    برات توضیح دادم که بچه ها توی شیش و هفت سالگی دندونای شیریشون میفته تادندونای محکم و جدید به جاش در بیاد ... بهت یادآوری کردم که باید بیشتر مراقب دندونای جدید باشی و مرتب مسواک بزنی چون اگه خراب بشن و بیفتن دیگه جاشون دندون در نمیاد ، آخه راستشو بخوای تو مسواک زدن خیلی تنبلی مامان جان .... ...
22 تير 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهراد می باشد