، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه سن داره

مهراد

دیدی دندونت چه زود دراومد

امشب وقتی اومدم برات قصه بخونم و بعدش بخوابی متوجه شدم که یه مروارید سفید کوچولو از بین لثه ات داره دیده میشه . کمتر از ده روز زمان برد تا به جای دندون شیری که افتاده بود یه دندون سفید خوشگل دربیاد . تو این مدت خیلی بزرگتر و آقاتر شدی . دیگه خودت تنها میتونی از آسانسور استفاده کنی . تو این مدت زباله هارو شما میبری میزاری بیرون . اگه بدونی چقدر بابت این کمکت خوشحالم . آخه این کمک بزرگیه برا من . عزیزم نیش زدن اولین دندون اصلیت مباررررررک  ...
7 مرداد 1394

اولین دندون شیریه آقا مهراد افتاد

امروز دوشنبه ۹۴/۰۴/۲۹ در سن پنج سال و شیش ماه و دو روزگی اولین دندون شیری پسر خوشگلم . دندون نیش پایین سمت راست . افتاد    امروز عصر وقتی اومدم دنبالت مهد کودک . خاله محبوبه مربی شما تو دفتر مهد پیش خاله اعظم بود بعد از سلام و خسته نباشید که با هم داشتیم بهم گفت که امروز دندونت که یک هفته بود لق بود افتاده .گفت که شما دندونت رو به همه نشون دادی حتی اومدی پایین تو دفتر و به خانم آذر مدیر مهد و خاله اعظم و بقیه خاله ها دندونت رو نشون دادی . من از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم . آخه دندونت لق شده بود و موقع غذا خوردن اذیتت میکرد .  وقتی از پله های مهد داشتی میومدی پایین از همون پاگرد داد زدی که مامان دندونم افتاد بعد اومدی و ...
29 تير 1394

اولین دندون مهرادم لق شده

ا مروز  دوشنبه  22 تیرماه سال 94 وقتی از مهد اومدیم خونه متوجه شدم که دندون نیش پایین سمت راست  لق شده ... بهم گفتی مامان  دیگه دندونام شیری شده ... الهی قربونت برم که همیشه شیرین صحبت میکنی    برات توضیح دادم که بچه ها توی شیش و هفت سالگی دندونای شیریشون میفته تادندونای محکم و جدید به جاش در بیاد ... بهت یادآوری کردم که باید بیشتر مراقب دندونای جدید باشی و مرتب مسواک بزنی چون اگه خراب بشن و بیفتن دیگه جاشون دندون در نمیاد ، آخه راستشو بخوای تو مسواک زدن خیلی تنبلی مامان جان .... ...
22 تير 1394

مشهد امام رضا

سفر مشهد از اون سفرهایی بود که شما خیلی بهش علاقه داشتی چون با قطار میرفتیم مشهد شما این سفر رو خیلی دوست داشتی . ضریح و حرم امام رضا رو دوست داشتی و از دیدن صحنهای آیینه کاری شده و لوستر های بزرگ ذوق میکردی . همینطور ماشینهایی که تو حیاط تردد میکردن و زائرهارو تا ایوون طلا میاوردن . شما کلی دوست داشتی که این ماشینهارو سوار شی و تو حیاط حرم دور بزنی . امسال اردیبهشت با مامانی و خاله لیلا و آجی مهسا رفتیم مشهد . اونجا مامانی کلی صف وایستاد تا شما رو سوار این ماشینها کنه  این سفر پر بود از شیطنتهایی که چه تو مسیر رفت و برگشت تو قطار چه تو هتل و رستوران داشتی      آرامگاه فردوسی . طوس    ...
16 ارديبهشت 1394

تخم مرغهای رنگی سفره هفت سین

نوروز ۹۴هم از راه رسید . سال تحویل امسال ساعت ۲:۱۵:۱۱ثانیه شب بود . امروز از صبح باهم رفتیم خرده خریدهای عید رو  انجام دادیم . وسایل سفره هفت سین خریدیم . بعد شام میخواستیم سفره هفت سین بچینیم . شما گفتی که میخوای تخم مرغهارو رنگ کنی البته نوروز پارسال هم تو رنگ کردن تخم مرغها کمک کرده بودی ولی امسال خودت همه رو رنگ کردی . بعد با هم سفره هفت سین رو چیدیم  .  حدود ساعت ۱۱:۳۰ شب بود که دیگه خوابت برد . من پای سفره تا سال تحویل نشستم و کلی دعا کردم که انشالله امسال سال خوب و پربرکتی برامون باشه . امسال انشالله شما پیش دبستانی میری . شایدچند تا از دندونای شیریت ببیفته و امیدوارم کلی موفقیت تو سال ۹۴ برات رقم بخوره . با همه این د...
29 اسفند 1393

پلاتو

این هفته هفته ولنتاین ، عشق و دوستی ، بود .با هم رفتیم  یه عروسک خوشگل خریدیم . یه عروسک دوست داشتنی که روی کلاهش نوشته شده بود پلاتو . ما هم اسمشو گذاشتیم پلاتو .    ...
26 بهمن 1393

آخه تو اتوبوس خوراکی میخورن

امروز بااتوبوس از مهد برگشتیم خونه ، وقتی سوار اتوبوس شدیم ، یه مادر و دختر هم سوار شدن ، ما سمت چپ اتوبوس روی صندلیهایی که خلاف جهت بقیه هستند نشستیم و اونها روی صندلیهای سمت راست  که هم جهت بقیه صندلیها هستند نشستند ، تقریبا به همدیگه اشراف داشتیم و توی  نقطه دید هم بودیم ،  تو آروم روی صندلی نمیشستی و مدام ورجه و ورجه میکردی در حالی که دختر بچه آروم روی صندلی نشسته بود تااینکه مادرش یه بستنی عروسکی باز کرد و داد دست دختر بچه ، به صدای باز کردن بسته بندی خوراکی تو برگشتی و بهشون نگاه کردی ،من منتظر بودم که تو هم بهونه بگیری و بستنی بخوای ولی تو خیلی جدی گفتی : چیه  ؟ بستنیه ؟ آخه آدم تو اتوبوس خوراکی میخوره ، واقع...
16 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهراد می باشد