آقا مهراد بدون کمکی دوچرخه سواری میکنه
تابستون امسال بیشتر از سالهای قبل به دوچرخه سواری علاقه نشون دادی . اوایل تابستون هنوز با کمکی دوچرخه بازی میکردی . یه شب که دایی اکبر مهمون خونمون بود بهت گفت دایی دیگه بزرگ شدی باید کمکی های دوچرخت رو برداری و بدون کمکی دوچرخه بازی کنی . بهت گفت که اینجوری سرعت دوچرخت بیشتر میشه و کیفش هم بیشتره . قرار شد جمعه بیاد و بهت یاد بده که بدون کمکی دوچرخه سواری کنی . فردای اون روز خیلی اصرار کردی که کمکی هارو بردارم . اولش خیلی سختت بود و دوباره یکی از کمکی هارو برات بستم ولی روز بعد با کمکی تمرین تو پارکینگ دیگه بدون کمکی دوچرخه سواری کردی . وای که ذوقی داشتی و نمیدونی من از خوشحالی تو چقدر خوشحال بودم وقتی برگشتیم خونه اولین کاری که کردی به دایی اکبر زنگ زدی و گفتی که دایی بدون کمکی دوچرخه بازی کردم . بعدشم به خاله لیلا زنگ زدی و خبر دادی و آخرشم گفتی به عمو حسین هم بگو .
الهی فدات بشم که انقدر خوشحالی . امیدوارم همیشه تو زندگیت انقدر خوشحال و شاد باشی و هر کاری که اراده میکنی با تلاش به نتیجه خوب برسونی .